- نازک دل
- آنکه از ناملایمات زود متاثر گردد زود رنج حساس. زنان نازک دلندوسست رایند بهر خو چون بر آریشان برآیند. (ویس ورامین)، رقیق القلب مهربان: کار هر نازک دلی نبود قتال که گریزد از خیالی چون خیال. (مثنوی)
معنی نازک دل - جستجوی لغت در جدول جو
- نازک دل ((~. دِ))
- زودرنج، حساس، رقیق القلب
- نازک دل
- زودرنج، رقیق القلب،
برای مثال کار هر نازک دلی نبود قتال / که گریزد از خیالی چون خیال (مولوی - ۸۲۷)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متاثرگردد
زودرنج، حساس
آنکه دارای دل جوان باشد
کسی که پوست بدنش نرم و لطیف باشد
عشوه گری، تفاخر، خودنمائی
یکی ازدو استخوان تشکیل دهنده ساق پا است. این استخوان دراز و نازک است و کمی در عقب و خارج استخوان درشت نی قرار دارد و دارای یک تنه و دو انتها است. تنه اش منشوری شکل و دارای سه سطح و سه خط الراس است. انتهای فوقانی این استخوان را سر نازک نی مینامند که در بالا به زایده ای موسوم به زایده نیزه یی ختم میشود. انتهای تحتانی آنراقوزک خارجی میگویند قصبه صغری
ترد و زود پز شدن گوشت و مانند آن
نرمخوی فروتن، زود رنج نرم خوی متواضع، حساس زود رنج
آنکه درنازونعمت پرورده شده کسی که بغذا های لطیف و خوب عادت کرده نازک خوار
نازک بدن
نازک تن نازک اندام، سرخ مرو (از گیاهان)، چیلان هندی، نازک برگ: گونه ای گل سرخ آنکه تنی لطیف دارد لطیف اندام نازک تن، یکی از گونه های تاج خروس است که آنرا سرخ مرو نیز گویند، در هندوستان بگونه ای عناب اطلاق شود که میوه اش بسیار شیرین است، قسمی گل سرخ
نرمرفتار، خوش آوا آنکه ادا و اطوار لطیف دارد: خوش ادا: یک شیوه حاصلم زتو نازک ادا نشد گویا دل شهید مرا خونبها نشد. (جلال اسیر)، خوش آواز خوش الحان
بدنیت بددل بدخواه
کسی که کینه، حسد و گمان بد به دیگری نداشته باشد، آنکه دلش از کینه و مکر پاک باشد، پاکیزه دل، خوش قلب
کسی که ناک (مشک وعنبرمغشوش) فروشد: (ناک دهان صباوشمال ببوی فوحات هوایش نافه از اهیر شکافته {مقابل عطار. ناکردنی
خوش قلب، خوش فطرت